صابر كرماني

ساخت وبلاگ
نه دوستی که راز دلم را بیان کنم نه همدمی که شکوه از این و از آن کنم من تکدرختِ دشت و بیابانِ وحشتم هرگز نبوده برگ و برم تا عیان کنم اشکم بروی چهره ی من درد و غم نوشت تا کی به سینه راز غمت را نهان کنم آن بی نشان محض نیاید به فکر و وهم تا روی دل بجانب آن بی نشان کنم شد جلوه گر در آیئنه ی ذات آدمی با چشم دل نظر به خداوند جان کنم احرام بسته ام ز دو عالم گسسته ام تا روی جان به قبله ی صاحبدلان کنم نوشیده ام شراب محبت ز جام دل جان را نثار مقدم پیر مغان کنم من آن همای تیز پرم در فضای قدس بر شاخسار باغ جنان آشیان کنم صابر کلام نغز تو آیات دل بود زیبد که شعر نغز ترا داستان کنم  برچسب‌ها: گذری بر دیوان ص صابر كرماني...
ما را در سایت صابر كرماني دنبال می کنید

برچسب : راز, نویسنده : saberkermania بازدید : 159 تاريخ : جمعه 27 مرداد 1396 ساعت: 9:22

مگر امشب به بالینم بت طناز می آید به گوش آوای ساز و نغمه آواز می آید کبوتر وار میلرزد دلم از بازِ حسن او که باز از بهرِ صیدِ دل بسویم باز می آید گشوده بال و پر حسنش برای صیدِ مرغ دل چو شهبازی ببام عشق در پرواز می آید فروغ و جلوه دارد جمال عالم آرایش برای صیدِ مرغ دل بسی طناز می آید به رنج و غصه دمسازم زبانزد میشود رازم که آن دلدار طنازم به غنج و ناز می آید ندارد جان و سر قدری نثار مقدمش گردد بخیر مقدمش کوشم که یارم باز می آید جمال عشق میتابد بجان و خاطر صابر فروزان شد دل و جانش مهی دمساز می آید  برچسب‌ها: خیرمقدم, گذری بر دیوان صابر کرمانی, غزلیات صابر كرماني...
ما را در سایت صابر كرماني دنبال می کنید

برچسب : خیر,مقدم, نویسنده : saberkermania بازدید : 175 تاريخ : جمعه 27 مرداد 1396 ساعت: 9:22

بال و پَر بشکسته ام صیاد آزادم مکن در قفس از یاد رفتم از وفا یادم مکن سالها در کُنجِ تنهائی به دامِ وحشتم شور و حالِ سیر و گردش نیست آزادم مکن می کشم با ناتوانی بارِ هجرانِ تو را از وصالِ خویشتن یک لحظه ای شادم مکن غم سراپای وجودم را فرابگرفته است فارغ از این رحمت و لطفِ خدادادم مکن اشکِ شاعر خونِ دل از چشمه احساسِ اوست خواهشی دارم رها از چنگِ بی دادم مکن با امیدت این دو روز عمر را طی می کنم ناامید از زندگانی، همچو فرهادم مکن صابرِ کرمانی غمدیده با غم خو گرفت بوسه زد بر پای جانان گفت دلشادم مکن برچسب‌ها: کاروان شعر, غزل شماره ۶۴۸ صابر كرماني...
ما را در سایت صابر كرماني دنبال می کنید

برچسب : جانان, نویسنده : saberkermania بازدید : 178 تاريخ : جمعه 27 مرداد 1396 ساعت: 9:22

چه حاصل است که بعد از وفاتِ من ماند

سفینه غزل و شرحِ حال و دیوانم

کنون که زنده و در قیدِ زندگی هستم

کسی نگفت که اهلِ دل و سُخندانم

خطوطِ چهره من را ببین و پند بگیر

که هست دفترِ عُمر و کتابِ دورانم


برچسب‌ها: کاروان شعر, صفحه ۴۷۰ صابر كرماني...
ما را در سایت صابر كرماني دنبال می کنید

برچسب : پند, نویسنده : saberkermania بازدید : 157 تاريخ : جمعه 27 مرداد 1396 ساعت: 9:22

ای بی وفا نگار به عاشق جفا مکن پابندِ دامِ عشق و بلا را رها مکن من منتهای زجر و جفا را کشیده ام دیگر جفا به جانِ من مبتلا مکن رنج و غم است حاصلِ دورانِ عمر ما دیگر تو جور با دلِ خونین ما مکن خوشتر بود ز کام، رهائی ز کام و نام کامِ مرا ز لطف و عنایت روا مکن با درد خو گرفته ام ای دوست سالها دردِ مرا ز فیض و کرامت دوا مکن خواهی رها ز وسوسه نفسِ دون شوی روی طلب به جانبِ اهلِ ریا مکن دل را ز نورِ مهر و وفا صیقلی نما با عاشقانِ سوخته دل ماجرا مکن درمان پذیر دردِ غمِ عشق و هجر نیست با عاشقانِ سوخته دل ماجرا مکن در این دو روز عمر که چون برق بگذرد با صابر ای خدای محبت جفا مکن برچسب‌ها: کاروان شعر, غزل صابر كرماني...
ما را در سایت صابر كرماني دنبال می کنید

برچسب : وفا,نگار, نویسنده : saberkermania بازدید : 178 تاريخ : جمعه 27 مرداد 1396 ساعت: 9:22

گاه گاهی از من افسرده خاطر یاد کن خاطرِ افسرده ام را با نگاهی شاد کن ذره ای رحم و وفا در سینه صیاد نیست مرغِ دل خاموش منشین ناله و فریاد کن ای دل امیدِ پریدن نیست تا کی اضطراب خویش را فارغ ز رنج و صدمه صیاد کن گر چه غم شد صیقلِ روح و روان و قلب و جان جانِ بی آرام را از قیدِ غم آزاد کن عاشقی شیرین دهانی گر شدی جانباز باش یاد از فرجامِ بی فرجامِ آن فرهاد کن صابرِ خونین جگر عمری بود شوریده سر گاه از آن عاشقِ افسرده خاطر یاد کن برچسب‌ها: کاروان شعر, غزل شماره ۶۴۴ صابر كرماني...
ما را در سایت صابر كرماني دنبال می کنید

برچسب : گاه,گاهی, نویسنده : saberkermania بازدید : 164 تاريخ : جمعه 27 مرداد 1396 ساعت: 9:22

ساقی ز شرارِ عشق، سرمست و خرابم کن در بزمِ طرب امشب، مستِ می نابم کن بس قامتِ تو دلجوست بنمای قیام ای دوست آسوده دل و راحت از روزِ حسابم کن از قیدِ ریا رستم در بندِ تو پابستم از عشقِ تو سرمستم فرشاد و خرابم کن ای مطربِ بزمِ جان بنمای مرا شادان مسرور و خوش و خندان با چنگ و ربابم کن شیرینِ دل آرائی دلداده چو فرهادم بگداخته ای دل را ز آن شعله کبابم کن با حسرت و ناکامی یک عمر به سر بردم در بوته هجرانت، بگذار و مذابم کن من صابرِ مدهوشم افسرده و خاموشم در میکده وحدت، سرمستِ شرابم کن برچسب‌ها: کاروان شعر, غزل شماره ۶۴۶ صابر كرماني...
ما را در سایت صابر كرماني دنبال می کنید

برچسب : ساقی, نویسنده : saberkermania بازدید : 172 تاريخ : جمعه 27 مرداد 1396 ساعت: 9:22

امروز به حمدلله دلشادم و خندانم می رقصم و می خندم سرمست و غزلخوانم پیمانه به کف آمد ساقی به بَرَم بنشست ز آن باده بنوشیدم مسرور شدی جانم دریای روانِ من موّاج نمی باشد فارغ ز غم و حرمان، آسوده ز طوفانم گلهای امیدِ دل امروز طراوتزاست در سیر و صفای جان، در باغ و گلستانم ذراتِ وجودم را روشن ز محبت کرد آن ماهِ درخشانم آن مهرِ فروزانم هر روز بود نوروز گر شاد بود روحم باشد شبِ قدرِ من وصلِ رُخِ جانانم این لحظه به دل دارم آرامش و آسایش چون کوه بود محکم از عشقِ تو پیمانم صابر غزلِ نغزت امروز اثر دارد با اهلِ صفا گفتی مست از میِ عرفانم برچسب‌ها: کاروان شعر, غزل شماره ۵۳۳ صابر كرماني...
ما را در سایت صابر كرماني دنبال می کنید

برچسب : ماهِ,درخشانم, نویسنده : saberkermania بازدید : 168 تاريخ : جمعه 27 مرداد 1396 ساعت: 9:22

نازنینا در هوایت ترکِ جان خواهم نمودن ترکِ جان و هستی و نام و نشان خواهم نمودن از سر و جان بگذرم در راهِ عشقِ روی یارم خویشتن را شهره در مُلکِ جهان خواهم نمودن نغمه خوانی می نمایم روز و شب چون عندلیبان بر سرِ هر شاخه گل آشیان خواهم نمودن گر چه بگذشتم ز هستی و مکان و نام و ننگش در سرِ کویِ وفای دل مکان خواهم نمودن باز جیشِ عشقِ جانان زد شبیخون بر سرِ من شرحِ عشق و عشقبازی را بیان خواهم نمودن ترکِ جان کردم چو فرهادِ پریشان این زمانه جان فدای شاهدِ شیرین زبان خواهم نمودن شهره در اقلیمِ عرفان صابرِ کرمانیم خوش سیرِ معنی در زمین و آسمان خواهم نمودن برچسب‌ها: کاروان شعر, غزل شماره ۶۴۲ صابر كرماني...
ما را در سایت صابر كرماني دنبال می کنید

برچسب : نازنینا, نویسنده : saberkermania بازدید : 167 تاريخ : جمعه 27 مرداد 1396 ساعت: 9:22

سلطان ملک ارتضا، مولی علی موسی الرضا آئینه ذات خدا، مولی علی موسی الرضا بحر کرم، کان عطا، سرحلقه اهل ولا در امر او بودی قضا، مولی علی موسی الرضا آن رهبر راه یقین مسموم زهر ظلم و کین بر امر حق بودی رضا، مولی علی موسی الرضا موسی بن جعفر آن پدر، میر امم، فخر بشر دل یافت از نورش جلا، مولی علی موسی الرضا سال محق مولود او، تابان رخ مسعود او دریای رحمت از سخا، مولی علی موسی الرضا مولود یا ذیقعده دان، بد نام مادر خیزران سلطان اقلیم صفا، مولی علی موسی الرضا هم نجمه و هم باهره، مادر ملقب طاهره باشد امام الاتقیا، مولی علی موسی الرضا میرولا، فاضل رضی، صابر، وفی باصفا القاب آن ایزدنما، مولی علی موسی الرضا صابر كرماني...
ما را در سایت صابر كرماني دنبال می کنید

برچسب : مولی,علی,موسی,الرضا, نویسنده : saberkermania بازدید : 173 تاريخ : جمعه 27 مرداد 1396 ساعت: 9:22